جدول جو
جدول جو

معنی غریب گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

غریب گردیدن
(دَ گَ دَ)
غریب شدن. رجوع به غریب شدن و غریب شود
لغت نامه دهخدا
غریب گردیدن
غریب گردیدن غربت گزیدن اغتراب
تصویری از غریب گردیدن
تصویر غریب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ بُ دَ)
پنهان شدن: تا در سخن بر تو بسته نگردد و فایدۀ سخن غایب نگردد. (قابوس نامه).
پریروی از نظر غایب نگردد
وگر صد بار بربندد نقابی.
سعدی (بدایع).
و طایفه ای به وجد از حضور غایب میگردد. (مجالس سعدی)
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ دَ)
خراب شدن
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ تَ)
غرق شدن. غرقه گشتن. رجوع به غرقه گشتن شود:
کشتی خرد است دست در وی زن
تا غرقه نگردی اندرین دریا.
ناصرخسرو.
در این گرداب بی پایان منه بار شکم بر دل
که کشتی روز طوفان غرقه از باد شکم گردد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
چیره شدن. مسلط گشتن. سیطره
لغت نامه دهخدا
(مُ آ کَ رَ)
بیزار شدن. پاک شدن. پاک از گناه شدن:
که مجرم بزرق و زبان آوری
ز جرمی که دارد نگردد بری.
سعدی.
و رجوع به بری شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
فریفته شدن. گول خوردن. غره گشتن. مغرور شدن. رجوع به غره شود:
نگردد به گفتار مستانه غره
کسی کو دل و جان هشیار دارد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ گُ دَ)
غنی شدن. توانگر و بی نیاز گردیدن. رجوع به غنی شود:
آن نه مال است که چون دادیش از تو بشود
زو ستاننده غنی گردد و بخشنده فقیر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از غایب گردیدن
تصویر غایب گردیدن
ناپدید شدن پنهان شدن، در محل خود حاضر نشدن مقابل حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
چیره شدن پیروز گشتن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقه گردیدن
تصویر غرقه گردیدن
غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتب گردیدن
تصویر مرتب گردیدن
مرتب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریض گردیدن
تصویر مریض گردیدن
مریض شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنی گردیدن
تصویر غنی گردیدن
توانگر شدن بی نیاز شدن
فرهنگ لغت هوشیار